به گزارش همشهری آنلاین، اگر قصههای بیدل نقال اثر جی.کی. رولینگ را در نظر نگیریم، این اولین بار است که اثری مکتوب از یک نویسنده زن به این قیمت در یک حراج جهانی فروخته میشود. انتظار میرفت که نسخهای از چاپ اول رمان که در ۵۰۰ جلد در سال ۱۸۱۸ منتشر شده بود، بین ۲۰۰ هزار تا ۳۰۰ هزار دلار قیمت داشته باشد، اما ۸ پیشنهاددهنده حاضر در کریستیز، حراج را بیش از ۵ ساعت ادامه دادند تا نهایتا کتاب به قیمت ۱.۱۷ میلیون دلار فروخته شود.
بر اساس توضیحات مندرج در فهرست حراجی، مری شلی در مقدمه چاپ بعدی فرانکنشتاین در سال ۱۸۳۱ درباره چگونگی خلق این اثر نوشت: «خودم را مشغول به این داستانی کردم برای رقابت با دیگرانی که من را به انجام این کار برانگیخته بودند. داستانی که با ترسهای اسرارآمیز طبیعت ما سخن بگوید و وحشت و هراس را در ما بیدار کند. داستانی که باعث شود خواننده ترسان به اطرافش نگاه کند، خون در رگهایش منجمد شود و ضربان قلبش بالا برود.»
سپس نوشت که در خواب و رویا، تصویر ذهنی شفافی از آنچه قرار بود پلات فراکنشتاین باشد، برایش نمایان شد: «دانشجوی رنگپریده هنرهای نامقدس را دیدم که در برابر آنچه سر هم کرده، زانو زده است. هیبت مخوف مردی را دیدم که دراز کشیده و سپس، تحت تاثیر یک موتور قدرتمند، نشانههایی از حیات نشان میدهد و با پریشانی و حرکتی غیرضروری تکان میخورد.» او حتی خوابهایش هم عجیب و غریب بود.
شرایطی که باعث بوجود آمدن رمان فرانکنشتاین (۱۸۱۸) مری شلی شد، خود شبیه به داستانهای گوتیک بود. زندگی غیر متعارف مری تا تابستان ۱۸۱۶ (هنگامی که او هنوز ۱۸ ساله بود)، به اضافه همراهانی که مری در ژوئن همان سال در جمعشان قرار گرفت - و حتی شرایط آبوهوایی غیرمعمول در آن زمان - همه در پیدایش کتاب کمک کردند. جرقهای که به رمان حیات بخشید، پیشنهاد لرد بایرون در شبی در ویلا دیوداتی بود، در حالی که نور شمع به زحمت خانه را روشن میکرد و درخشش صاعقه در سطح دریاچه بیرون از عمارت فضای ترسناکی ساخته بود. در این شرابط بود که لرد بایرون پیشنهاد داد حاضران طبع خود را برای نوشتن داستانهای ارواح بیازمایند. این فضا منجر به خلق دو داستان تاثیرگذار شد: یکی فرانکنشتاین مری شلی، یک داستان ترسناک علمیتخیلی و هشداری در مورد نیاز به پذیرش مسئولیت در قبال اعمال خود و دیگری، داستان ومپایر اثر جان پلیدوری که بعدها بر رمان دراکولای برام استوکر تأثیر گذاشت.
مری شلی، دختر مری ولستونکرافت، از نویسندگان و فیلسوفان قرن هجدهم بریتانیا، نویسنده کتاب احقاق حقوق زنان در سال ۱۷۹۲ (یکی از نخستین آثار فلسفه فمنیستی) بود. مادر مری شلی یک ماه بعد از تولد او از درگذشت. مری در نوجوانی به پرسی شلی شاعر دلباخت که آن زمان متاهل بود. آنها بعد از خودکشی یا قتل احتمالی هریت شلی، همسر اول پرسی شلی ازدواج کردند. یکی از چیزهای عجیب درباره مری شلی این است که او قرارهایش با پرسی را در محل مزار مادرش در گورستان کلیسای سنت پانکراس آغاز کرد. ظاهرا او پیش از نوشتن داستان ترسناک، خود به فضاهای وهمآور علاقمند بود.
مری شلی که در مسیر مادر فمینیست و پدر سیاسیش حرکت میکرد، در طول زندگی خود یک فرد سیاسی رادیکال تلقی میشد. نوشتههای او، از جمله فرانکنشتاین، از منظر جنبههای فمینیستی و کمونیستی، همچنین نمادگرایی ضدکاتولیک و مقابله با جوامع فردگرا مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
شش سال پس از ازدواج، پرسی در یک حادثه در اثر غرق شدن قایقش در سواحل ایتالیا بر اثر طوفان، از دنیا رفت. گرچه جسد او سوزانده شد، اما قلبش که به دلیل رسوبات آهکی با بقیه اعضای بدنش نسوخت. مری قلب شوهرش را در یکی از شعرهایش پیچید و در میزتحریر خودش نگه داشت. بعد از مرگ او، پسرش آن را کشف کرد.
علاوه بر رمان مشهور فرانکنشتاین، مری شلی آثار ادبی متعدد دیگری هم خلق کرده است. از جمله آنها میتوان به رمانهای تاریخی والپرگا و بخت و اقبال پرکین واربگ، رمان علمیتخیلی آخرین نفر (داستان آخرین فرد به جا مانده از یک طاعون همهگیر در قرن ۲۱)، رمان کوتاه (احتمالا خودزندگینامه) ماتیلدا و دو رمان لودور و فاکنر اشاره کرد. علاوه بر این از او چندین داستان کوتاه، یادداشتهای سفر و همینطور چند زندگینامه از شخصیتهای برجسته ایتالیایی، پرتغالی، اسپانیایی و فرانسوی به جا مانده است.
در سال ۱۸۴۰ مری شلی سه نامه تهدیدآمیز دریافت کرد. در این نامهها او را تهدید کرده بودند که مکاتبات شخصیش، نامههای رد و بدل شده میان او و پرسی شلی و همینطور زندگینامهای ناخوشایند از همسر فقیدش را در دسترس عموم قرار میدهند. مری ظاهرا تعدادی از مکاتبات شخصیش را از باجگیرها خرید، اما در نهایت تسلیم نشد. او در ۵۳ سالگی در اثر تومور مغزی در گذشت و ابتدا به عنوان همسر پرسی شلی از او یاد شد، تا اینکه بعدها به عنوان خالق فرانکنشتاین در جهان شناخته شد.
منبع: لیتهاب، کتابخانه بریتانیا.
نظر شما